سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عاشقانه ها ...و خدایی که در این نزدیکیست
  • فردین م ( شنبه 87/8/25 :: ساعت 11:44 صبح)

    آمد ، آمد امّا در نگاهش ، آمد امّا در نگاهش آن نوازش ها نبود
    چشم خواب آلوده اش را ، مستی رویا نبود

    نقش عشق و آرزو ، نقش عشق و آرزو از چهره ی دل ، شسته بود
    عکس شیدایی ، در آن آیینه ی سیما نبود

    لب ، همان لب بود ، لب ، همان لب بود ، امّا بوسه اش گرمی نداشت
    دل همان دل بود ، امّا مست و بی پروا نبود

    در دل بیزار خود ، در دل بیزار خود چز بیم رسوایی نداشت
    گرچه روزی ، گرچه روزی هم نشین ، جز با منِ رسوا نبود

    در نگاه سرد او ، در نگاه سرد او غوغای دل خاموش بود
    برق چشمش را ، نشان ، از آتش سودا نبود

    دیدم ، آن چشم درخشان را ، ولی در این صدف
    گوهر اشکی که من می خواستم ، پیدا نبود

    بر لبِ لرزان من ، فریادِ دل ، خاموش بود
    آخر آن تنها امید جان من تنها نبود ، آخر آن تنها امید جان من تنها نبود ، تنها نبود

    جز من و او ، دیگری هم بود ، امّا ای دریغ
    آگَه از دردِ دلم، زان عشقِ جان فرسا نبود




    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    محکمه..
    نزدیکی.....
    عشق یعنی..
    وقتی دلتنگ شدی
    آمد امّا......
    قصه

    Best Cod Music